کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

فرشته کوچولویه مامانی

هفده ماهگی کیان جونی

سلام سلام صد تا سلام آخ مامانی قربون شیطونیات پسرکم مامانی دیگه نمیتونم راحت لب تاپ بردارم و بیام بشینم به نوشتن آخه زودی میای و شروع میکنی به زدن دکمه ها ،موقعی هم که لالا تشریف دارید یا به کارام میرسم یا میخوابم که خستگیم دربیاد تا بتونم باهات همراه باشم. پسرم بزرگ شده و فهمیده،عاشق وسایلای آشپزخونه ای و وقتی میرم واسه غذا پختن ،شما هم میای و شروع میکنی سرک کشیدن به وسایل ،کلی تغییر مکان پیدا کردن وسایل آشپزخونه ولی بازم در امان نیستن . تا غافل شم میری سراغ ماشین لباس شویی و شوع میکنی به زدن دکمه هاشو چرخوندن ولومش،یا میری سراغ ماکروفر ،دیدن داره وقتی میخوای دکمه ماکروفر رو بزنی آخه میری رو سر انگش...
16 تير 1394

شانزده ماهگیت مبارک گل پسر

سلام عزیز دلم مامانی پانزده ماهگیت مبارک خوشگلم 28م بردمت برا کنترل قد و وزن، قدت 79 بود و وزنت هم 10.200 . متاسفانه وزنت رو نمودار یه خط صاف شده چند ماهه ولی قد و دور سرت عالیه خدا رو شکر   پسرک من این روزا خیلی تغییر کرده و هر روز از دیروزش باهوش تر و پرفعالیت تر میشه و منم از لحظه لحظه رشدش لذت میبرم. چند روزه داری سعی میکنی دو تا کلمه رو پشت سر هم بگی و جمله درست کنی مثلا وقتی خوابت میاد میگی مامان لالا یا بیرون که میزارمت راه بری وقتی خسته میشی میای جلوم وامیستی منو میگیری و میگی مامان ببل یعنی بغل آب که میخوای میگی مامان آبه گرسنت بشه میری جل...
30 ارديبهشت 1394

آغاز حرف زدن های کیان

سلام ناز گل مامان عزیزم اومدم از کارایه این روزات بنویسم برات تا تاریخش ثبت بشه این روزا حسابی وروجک شدی و به هر جا سر میزنی و دلت میخواد از هر چیزی سر دربیاری تو راه رفتن دیگه ماهر شدی و خودت هم از حالت نشسته میری به حالت ایستاده خلاصه که مستقل شدی واسه خودت عاشق راه رفتنتم مث ربات ها راه میری فدای پاهای کوچولوت تو غذا خوردن هم دوست داری مستقل بشی ولی مستقل شدن تو برابره با نابودی خونه . واسه همین بعضی از غذاها و میوه ها رو میدم که خودت بخوری تو حرف زدن هم حسابی پیشرفت داشتی اینا به قبلی ها اضافه شده نائنین = نازنین :  اسم دختر داییت مانِنِه = مائ...
15 ارديبهشت 1394

پایان پانزده ماهگی کیانم

سلام عزیز دلم مامانی راه رفتنت مبارک مرواریدای جدید مبارک مامان گفتنت مبارک آره مامانی ده روز الی دو هفته ای میشه که دیگه راه میری ولی هنوز خودت از حالت نشسته نمیری به ایستاده باید کمک بگیری ار چیزی که پا شی.ولی تا میتونی دستتو ول میکنی و بدو بدو میری  من فدای اون پاها و قدمای کوچولوت بشم نمیدونی که منو بابایی چقده ذوق میکنیم با راه رفتنت مامانی این روزا حالت بده چند باری تب کردی ٰمن نمیدونم چرا هر وقت میخواد اون مرواریدهای خوشگلت بزنه بیرون همزمان سرما هم میخوری.یکی از مرواریدات زده بیرون و یکی دیگه در حال بیرون زدنه با این دو تا ژسرم میشه هشت تا مرواریدی.این دو تا داره از پ...
3 ارديبهشت 1394

عکسای 14 ماهگی

شلوغ کاری های آقا کیان   اینم آخریش کیان و نیوشا   اینجا داری گریه میکنی و میگی در رو باز کنین برم دردر وقتی کیان به ددر می رود کیان و سیزده بدر در پارک   کیان و تاب تاب که همش میگفتی تاااااب تااااااب 6 کیان و سرسره بازی کیان  و هان هان کیان نای نای می کنه   ...
18 فروردين 1394

عیدت مبارک نفسم

سلام گل پسرم تاج سرم عزیزم سال نو مبارک   آره خوشگلم وارد سال 94 شدیم و چقدر خوشحال بودم که برای سال دوم عید رو در کنار تو بودم تو این یک سال و دو ماه و 22 روز، زندگی با وجود تو برای منو بابایی هر روزش تازگی عید رو داشت عزیزم با هر خنده ات تمام زندگی مون پر از شادی میشد و غم و غصه ها ازمون دور میشدن و با هر کار جدیدی که میکردی و یا حرف جدیدی که میزدی وجودمون پر از انرژی و عشق و زندگی میشد.از خدای مهربونم برای داشتن تو سپاسگزارم و عاشقانه دوستت داریم پسر ناز من هنوز هم کامل راه نمیره ولی خب داری تلاشت رو میکنی ،چند باری خودت پا شدی و رو پای خودت ایستادی و چند قدمی رفتی .چند بار یعنی س...
18 فروردين 1394