کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

فرشته کوچولویه مامانی

پایان پانزده ماهگی کیانم

1394/2/3 17:47
نویسنده : مامان رخساره
761 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

مامانی راه رفتنت مبارکبغل

مرواریدای جدید مبارکبوس

مامان گفتنت مبارکمحبت

آره مامانی ده روز الی دو هفته ای میشه که دیگه راه میری ولی هنوز خودت از حالت نشسته نمیری به ایستاده باید کمک بگیری ار چیزی که پا شی.ولی تا میتونی دستتو ول میکنی و بدو بدو میری 

من فدای اون پاها و قدمای کوچولوت بشم نمیدونی که منو بابایی چقده ذوق میکنیم با راه رفتنت

مامانی این روزا حالت بده چند باری تب کردی ٰمن نمیدونم چرا هر وقت میخواد اون مرواریدهای خوشگلت بزنه بیرون همزمان سرما هم میخوری.یکی از مرواریدات زده بیرون و یکی دیگه در حال بیرون زدنه با این دو تا ژسرم میشه هشت تا مرواریدی.این دو تا داره از پایین میزنه

و اینکه پسر گلم روز مادر به مامانیش عیدی داد و از اون روز منو مامان صدا میزنی که من فدای مامان گفتنات . تازه وقتی میخوای خودتو لوس کنی میگی مامانییییییییی (جیییییییییگر مامانییییییی)

دایره لغاتت هم ماشاله هر روز داره بیشتر میشه و تا ما چیزی میگیم تو هم تکرار میکنی البته بعضیاشو که میتونی رو

لغات کیان مامان تا آخر پانزده ماهگی

بابا - مامان - بی بی (مامان من) - عزیز(مامان بابایی) - عمه (تقریبا به همه از نوع خانومش میگی عمه )

عمو - آبه (آب ) - مِه و به به  (غذا ) - مِه ناز (دختر دایی مهرناز) - احمد‌ (پسر عمو) - مِنوس(دوستت مینوسا)

بِد(بده) - بِ (بگیر) - بیم (بریم) - دَدَر(بیرون رفتن) - بای بای  - لالا (خوابیدن) -هاپو (به سگ و تقریبا همه حیوانات میگی هاپوخندونک) - ماااه (ماهی) -

تاااااازه وقتی میگم چشات کو کیان؟ چشاتو میبندی

میگم زبونت کو؟ زبونتو میاری بیرون

بینیت کو؟ بینی تو میگیری با انگشتاتبوس

خلاصه حسابی هم شلوغ شدی همه چیزو دوست داری بریزی و بپاشی

جدیدا یاد گرفتی میری تو کاینت میشینی و در رو هم میبندی رو خودت

             

اینجا هم با همدیگه رفتیم دانشگاه که مدرک مامانی رو بگیریم

ایشاله دانشگاه رفتن تو رو ببینم پسرم

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
19 اردیبهشت 94 9:27
هزار ماشاءالله . ناز باشی پسرم. شروع لجبازیها مبارک.
مامان رخساره
پاسخ
ممنون