کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

فرشته کوچولویه مامانی

تولد پسرم کیان

1392/11/7 23:07
نویسنده : مامان رخساره
310 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه سلام نمیکنم اینجا تعجب تعجب نکن عزیزم ، چون دیگه پیشمی و هزاران بوسه و سلام هر روز نثارت میکنم.چشمک

خوشگل مامانی،خیلی عجله داشتی پسرکم،سوال گفته بودم که قراره سه شنبه،اول بهمن ماه دنیا بیای ولی جمعه 27 دی ماه ، سه روز زودتر خودتو به مامانی رسوندی.ولی مامانی خیلی اذیت شد نمیخوام ازش حرف بزنم چون شیرینی دیدنت همه چیو از یادم برد پسر ناز مامانبغل

خیلی دوست دارم پسرکم،میخوام از لحظه بغل کردنت بگم وقتی به هوش اومدم تو اتاق کسی نبود چند بار صدا زدم کیان، مامانی کجایی؟ نگرانخبری نشد تا اینکه خانم پرستار تو رو آورد و گذاشت تو بغلم و بوسیدمت ماچقلب و تو هم یه کمی شیر خوردی.لحظه توصیف ناپذیری بود و باز هم میگم خدا قسمت همه منتظراش بکنه

اینو میخوام به دوستای منتظرم بگم که همشونو تک تک یادم اومد همشون،امیدوارم خدا صدامو تو اون لحظه های سخت شنیده باشه لبخند

عزیز دلم الان کنارمی که دارم برات مینویسم و هنوز باورم نمیشه که دیگه پیشمی و الان 10 روز هم از اومدنت گذشته

پسرم جمعه ساعت 9 و 15 دقیقه دنیا اومدی البته مامانی از ساعت 8 صبح بیمارستان بستری بودم و بعد از کلی اذیت شدن ساعت 9 شب سزارین شدم و تو رو تو آغوشم گرفتم. فقط اینو بگم که تمام برنامه ریزی هام بهم خورد و مجبور شدم قوچان بمونم و تو بیمارستان قوچان دنیا اومدی ولی حتما حکمتی داشت و دیگه بهش فک نمیکنم.

شنبه بعدازظهر اومدیم خونمون ولی به خاطر روند زایمان سختی که داشتم،شیر نداشتم که تو عزیز دلم بخوری و شما دو روز کامل یعنی روز 3 و 4 دنیا اومدنت خیلی اذیت شدیناراحت، یه کمی زردی گرفتی و یه مقداری هم تب و ما هم مجبور شدیم بستریت کنیم و با هم دیگه از شب 4 تا ظهر روز 7 م بیمارستان بودیم ولی خوب بود چون همه چیو در موردت یاد گرفتم و تو هم راحت تونستی شیر بخوری و خیلی خوب و سلامت اومدیم خونمون پیش بابایی.مژه

از اون روز خدا رو شکر همه چی خوب بوده و مشکلی هم پیش نیومده و ایشاله هم که نمیاد.

دیگه این که همه میگن شبیه مامانی هستی، نمیدونم والا، چون من تو تشخیص این مورد ضعیف بودم همیشه ، ولی به نظرم شباهت هایی هم به بابایی داری ماچ

بابایی همش بو میکنتت و قربون صدقت میره، سوال الانش شده این که  کیان منو کی میشناسه؟!!!!عینک

فک کنم میخواد دنبالش گریه کنی ، یا براش بخندی!!

خب دیگه تا جایی که یادم اومد برات نوشتم بازم میام مینویسم راستی خیلی هم خوش خنده تشریف دارین و همش لبخند میزنی قربون اون خنده هات برم من

عاشقتم و بی نهایت دوست داریم بوس بوووووووووووس

قلبماچ 

اینم یه سری عکس عزیزکم

 پسرم کیان

 

قربون اون نگاه کردنت بره مامانی

 

ببین چه ناز خوابیده، این عکس مال امروزه

 

چشاشو ببین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نینی عاشق
8 بهمن 92 20:11
سلام رخساره جونم قدم نورسیده مبارک عسیسم کیان جونم عسیس خاله به دنیا خوش اومدی گلکم هزار ماشالله به تو کوشولوی دوس داشتنی ایشالله همیشه صحیح و سلامت زیر سایه پدر و مادرت باشی گل پسر
مامان رخساره
پاسخ
سلام خانومی مرسی گلم فدات شم
صبا
9 بهمن 92 0:27
واییییییی خداجونمممممممممم آقا کیانو ببییییین عسل خالههه چه چهره شیرینی داره عزیزمممم رخساره جونم کاملا کپی خودتهههه قربونش بره خاله الهی که قدمش مبارک باشه براتون عزیزمممم مرسی که یادم بودی ببوسش از طرف من اون لپای خوشگلشووو
مامان رخساره
پاسخ
سلام عزیزم مرسی خانومی ایشاله عکس نی نی تو روببینم من قربوووووونت بووووووووووس
فرشته - مامان امیراشکان
9 بهمن 92 3:54
سلام رخساره جون خوبی ؟ تبریک میگم قدم نو رسیدتون مبارک باشه . ایشالا که همیشه تن کیان جون سالم باشه و سایه ی شمام بالای سرش باشه عزیزم . هزار ماشالا چه نازه موهاشو ببین دوست دارم و زود زود وبلاگت رو آپ کن تا از دیدن کیان جون لذت ببریم
مامان رخساره
پاسخ
سلام عزیزم مرسی ما خوبیم . چشم عزیزم حتما در اولین فرصت
✘ فاطمــﮧ جـפטּ ✘
11 بهمن 92 23:49
خوش اومدی پسر خوشکل مامانش خسته نباشی عزیزم
مامان ارشیا
14 بهمن 92 1:34
سلام عزیزم. خیلی خوشحال شدم فهمیدم کیان کوچولوت به دنیا اومده! ایشالا سالهای سال زیر سایه پدر و مادرش زندگی کنه. عکس اتاقشو نذاشتی؟ ندیدم هرچی گشتم. اول یه حلقه در واسش بگیر بعد عکس بذاریاااا. به شوهرتم بگو زیاد عجله نکنه . یه روزی برسه که یواشکی بره بیرون که کیان دنبالش راه نیفته!!!
مامان رخساره
پاسخ
سلام خانومی، ممنونم ازت .کیان عجله کرد نشدعکس اتاقشو بزارم ایشاله به محض اینکه وقت کنم میزارم.حلقه هم که حتما برا پسرم از خاله جونش میگیرم