37 هفتگی گل پسرم
سلام کیان مامانی
خوشگل مامان خبر داری که دیگه چیزی به اومدنت نمونده مامانم؟
خبر داری شمارش معکوس شروع شده؟!!
مامانی شنبه هفته پیش رفتم پیش خانم دکتر و تاریخ تولدت رو برای 1 بهمن انتخاب کردیم. واااااااای نمیدونی چه حالی دارم این روزا عزیز دلم،همش به فکرتم و هزار تا سوال از تو ذهنم رد میشه
سالمی؟ چه شکلی هستی؟ غرغرو هستی یا پسر خوبی؟و...
فکر واسه روز زایمان هم که از طرف دیگه،اکثر شبا تا ساعت 3 الی 4 صبح بیدارم و خوابم نمیبره
ایشاله که سالم میای بغل مامانی و بابایی و ما رو خوشحال میکنی عزیزکم
پسرم تقریبا اتاقت کامله و همین یکی دو روزی عکس میگیرم که بزارم تو وبلاگت
احساس میکنم دلم واسه همه این روزا تنگ میشه،در عین سختی های خاص خودش خیلی شیرین و لذت بخشه،دعا میکنم که این لحظه های ناب رو به همه منتظرا بده آمین
پسرم دیگه بزرگ شده و جا نداره و همش خودشو یه طرف گوله میکنه،یه چیز جالب اینکه بیشتر سمت راستو دوست داری و همش سمت راستمی و پاهاتو سفت میکنی طوری که کامل مشخصه
واااای که چقد دوست دارم تکون خوردنا و سفت کردناتو ، تو جون و دل مامانی هستی گلکم
من و بابایی بی صبرانه منتظریم که بیای و با تمام وجود عشقمون رو نثارت کنیم .بابایی همچنان بی تابه و هی میگه بریم زودتر دنیا بیاریم پسرمونو ولی ایشاله مشکلی پیش نمیاد و هفته دیگه سه شنبه بغلمونی پسرکم
خیلی خیلی دوست داریم ، تو نفس من و بابایی هستی