دو 9 ماه متفاوت... 9 ماه درون و 9 ماه بیرون

سلام گل نازم

آره مامانی چقد زود بزرگ شدی و دیروز تولد 9 ماهگیت بود

تمام این 9 ماهی که تو بغلم بودی مث تمام اون 9 ماهی که تو دلم بودی باهات نفس کشیدم و زندگی کردم

چقدر عاشقانه دوستت دارم و چقدر این نوع دوست داشتن رو دوست دارم

تمام زندگی ما، خنده هات به زندگیمون روح میبخشه و بازی کردنا و شیرین کاریات امید

گفتن اینکه چطور آرامش رو به ما میدی ممکن نیست ولی میخوام بدونی که یک لحظه بدون تو بودن برابر با ...

نمیخوام ازش حرف بزنم چون تو بغلمی و دارم باهات عشق میکنم

خدایا این شیرینی و این آرامش رو هیچ وقت از ما نگیر . آمین ...

پسرم 9 ماه تو وجودم بزرگ شدی و بزرگ شدنت رو ندیدم ، فقط حس کردم اما حالا 9 ماه جلو چشام قد کشیدی و بزرگ شدی و من با دیدنش هر لحظه به آسمان رفتم و شکرش کردم - آنکه باید شکرش کرد

تمام آرزویم برایت نیک بختی و آرامش و سلامتی ست و روزی که تو را موفق ببینم زمین و آسمان از آن من است.

دلم از جا کنده میشود وقتی میخندی ...

چشمهایم دیگر سوی دیدن چیزی را ندارد وقتی چشمانِ پر از معصومیت تو را میبینم ...

لبانم بی آنکه فرمانی دهم بوسه بر لبان شیرینت میزنند که شیرینیش از عسل هم بیشتر است ...

دست به موهایت که میکشم گویی در آسمانها بسر میبرم و دست بر ابرِ آسمان میکشم ...

دستان و پاهای کوچکت چنان محو در آفرینش خداوند میکنندم که کلمه ای جز شکر بر زبانم جاری نمی شود ...

آری فرزندم ، تمام این بودنت را از آفریدگارم خواستم و رستگاریت را نیز از او می خواهم

می خواهم کمکم کند در این راه پر فراز و نشیبِ تربیت تو ...

که گر او نباشد من هیچم ...