کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

فرشته کوچولویه مامانی

دل نوشته مامان رخساره(2)

1392/9/25 14:12
نویسنده : مامان رخساره
344 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

امروز رفتم سراغ دفتر خاطراتم،دفتری که دلنوشته هامو هر از گاهی توش مینوشتم،وقتی بازش کردم دیدم خیلی وقته سراغش نرفتم و شروع کردم به نوشتن، میخوام اونا رو اینجا هم بنویسم تا ماندگارتر بشه.

به نام خداوند مهربونم

دفتر را ورق میزدم از آخرین نوشته ام تا به امروز چیزی حدود دوسال می گذرد.چه اتفاق هایی که در این بین افتاده که من ثبتشان نکرده ام.

امروز بیست و پنجم آذر ماه سال 1392 می باشد.

هم اکنون کودکی در درون من در حال رشد و تکامل است.کودکی که از وجود من است،کودکی که منتظرش بودم و الان هم منتظرم تا به آغوش بگیرمش.خدا را شکر میکنم بابت اینکه باز هم به من نظر کرد و باز هم لطف خودش را نثارم کرد.

روزگاری بود که فکر میکردم،حس مادر شدن را هرگز نمیچشم و سرنوشتم شاید این گونه رقم خورده است ولی حالا حسش میکنم و چقدر شیرین است.

از خدای مهربونم میخوام تا به همه منتظرایه این نعمتش،نگاهی بیاندازد و دامنشان را سبز کند.

بار الها شکرت میکنم

امسال در تاریخ 29 اردیبهشت ماه متوجه شدم که خداوند نعمت بیکرانش را نصیبم کرده.

آری، باردار شدم

حامل نعمت خداوندی،انسان چگونه می تواند شکرگذار چنین خداوندی نباشد.

ولی خوشحالم،خوشحالم از اینکه هیچ گاه به خاطر نداشتن این نعمتش در این 6 سال نا سپاسی نکردم،کفر نورزیدم. و این را هم مدیون خودش هستم چون صبرش را به من عطا کرده بود.

حال هم باز نیازمند یاریش هستم تا بتوانم فرزندی صالح را تربیت کنم و باز دستم را عاجزانه تر از قبل به سویش دراز میکنم تا یاریم دهد که بتوانم این راه سخت را با موفقیت به سرانجام برسانم.

خداوندا یاری ام کن تا در برابرت سرافکنده نباشم

اول می خواهم کمکم کنی،همانطور که میکنی؛تا بتوانم خودم را اصلاح کنم و در راه تربیت فرزندم آگاه تر قدم بردارم.

خداوندا دوستت دارم، دوستت دارم که نمیگذاری به بی راهه بروم، نمی گذاری اشتباهی کنم که جبران ناپذیر باشد. در این مدت بارداری،حس میکنم از قبل به تو نزدیک ترم و وجودت را در تمامی مراحل حس میکنم.

خدایا هنوز هم میگویم:

دستم گرفته ای ، رهایم مکن

رهایم مکن که بی تو هیچم

خداوندا کاستی هایم را ببخش، اشتباهاتم را ببخش که بدون بخشش تو خرواری از گناهم

کمکم کن،کمکم کن تا بتوانم انسان باشم تا بتوانم به ذات درونی ام برگردم،به پاکی جنینی که در بطن من است برگردم؛تا بتوانم پاکی او را هم به کمک تو جانا،پاک و از سیاهی های این دنیا دور نگه دارم.

تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

 

******************

فرزندم - پسرم

آمدنت را سپاس گفتم و یاری طلبیدم از خداوندمان برای ماندنت در این دنیا و البته انسان ماندنت

کمک خواستم تا او که یاری دهنده است،یاریم دهد برای تربیت تو،که سنگین ترین مسئولیت دنیاست و بدون یاری او ، من هیچم.

از تو نیز میخواهم در این راه یاریم دهی. هم اکنون که در وجود من آرام گرفتی می خواهم چشم به روی پلیدی ها و زشتی ها، هیچ گاه باز نکنی

دنیای آدمها زیباست اما باید زیباییها را دید و شکرگذار بود.این ما انسان ها هستیم که زشتش کرده ایم.

اگر ذات ما انسان ها تغییر ناپذیر بود،دنیا،دنیای آرامش و خوبی ها بود.

آری ذات انسان ها- یعنی هم اکنون تو- یعنی پاکی و زیبایی تو

امیدوارم که بتوانم کمکت کنم تا این ذات زیبا را حفظ کنی و دنیا را آنگونه که باید ببینی دلبندم

عاشقانه دوستت دارم و این دوست داشتن من باز هم به پروردگارم برمیگردد که منبع عشق ورزیدن است.

امیدوارم که روزی در برگی از این دفتر، یا در جایی بنویسم تا ماندگار شود که در تربیت فرزندم به آنچه میخواستم رسیدم و باز عاشقانه و دلبرانه از پروردگارم تشکر کنم. آمین..

تنها چیزی حدود چهل روز به تولدت باقیست و روزها مثل برق و باد گذشتند

پروردگارا یاریم کن تا بتوانم از پس مسئولیت جدیدم برآیم البته با سرافرازی

خدایا، روش درست زیستن را به من بیاموز که جز تو کسی آموزگار آن نیست

92/9/25    ساعت 13:54

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

صبا
26 آذر 92 13:27
اشکمو درآوردی که دخترررر خدارو هزار مرتبه شکرررر به خاطر همه خوبیاش مطمئن باش برا پسرت بهترین مامان میشی
مامان رخساره
پاسخ
قربونت برم مرضیه جون ایشاله که خدا یه نی نی ناز هم به تو بده که میدونم میده فقط باید ما آدمها کمی صبر پیشه کنیم و میدونم تو هم از عهدش بر میای دوستت دارم ، مواظب خودت و خوبیهات باش خانومی