کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

فرشته کوچولویه مامانی

32 هفتگی پسرم

1392/9/13 1:14
نویسنده : مامان رخساره
407 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرمبغل

عزیزم امروز با کلی خبر برات اومدم

مامانی، اول از همه بهت بگم که مامانی به خاطر دیابت بارداری مجبور شد انسولین بزنه و تحت درمان یه دکتر دیگه هم باشه،روزی دو بار باید انسولین بزنم ناراحت ولی اشکالی نداره بزا تو خوب باشی من همه چیو تحمل میکنم بدترین دردها رو هم حاضرم تحمل کنم ولی تو صحیح و سالم بیای بغلم عزیزمبغل

خوشگل مامانی،هفته پیش با بابایی رفتیم مشهد و واست خرید کردیمهورا.اون دفعه که بهت گفتم کمداتو سفارش دادیم نشد و کنسلش کردیم حالا این دفعه رفتیم و از اون بهترش رو از شاندیز مشهد سفارش دادیم ایشاله که به سلامتی ازشون استفاده کنی دست بابایی هم درد نکنه که هزینشو داد و طبق معمول هم دست روی بهترین ها گذاشت مخصوصا واسه پسریش که خیلی دوسش دارهقلب

بعد هم رفتیم تا خدود زیادی از وسایل ریزه هاتو گرفتیم همه چیز خوب و عالی، هزینه اینا رو هم بابا حاجی و بی بی جون دادن که دست گلشون درد نکنه و باز هم طبق معمول ما رو شرمنده خودشون کردن،فقط یه مقدار خرده ریز دیگه مونده که ایشاله اونا رو هم میگیریم و اتاقتو میچینیم و بعد هم برات عکساشو میزارم یادگاریلبخند

حالا از دوشنبه میگم،همین دوشنبه هم رفتم سونوگرافی و خدا رو شکر همه چی نرمال بود و وزنت هم تا الان که هفته 32 هستی 1600 بود قند و عسلمماچ

قربونت بره مامانی،دیگه هفته 30 رو هم رد کردیم چیزی که از اول بارداریم منتظرش بودم . تا الان که همه چی خوب گذشته ایشاله که این 6 الی 8 هفته بعد هم خوب میگذره.

بابایی خیلی بی تابیتو میکنهخیال باطل،همش میگه پس این پسرم کی میاد تا بوش کنم و بوسش کنم و باهاش حال کنم

بی صبرانه منتظرم تا دنیا بیای و تو رو به بابایی هدیه بدم هدیه یک عشق،هدیه ای که شیرین ترین هدیه است،هدیه ای که خدا بهمون داد.

ایشاله که سالم میای بغلمون ایشاله

خیلی دلم میخواد بدونم بعدا بابایی با تو چه جوری رفتار میکنه،آخه نمیدونی که چقد بچه دوسته و چقد منتظر اومدن تو بوده.عزیزم هنوز نیومدی روابط من و بابایی رو صد برابر شیرین تر از قبل کردی و ماشاله خوش پا قدم و خوش روزی بودی

خیلی دوستت داریم من و بابایی قلب ایشاله که تو هم به دنیا اومدی این حس رو درک کنی و متقابل بشه

نانازم با بابایی قرار گذاشتیم این جمعه اتاقت رو خلوت و مرتب کنیم که هفته بعد کمداتو میارن برات بچینیم،آره عزیزم ما دیگه باید یواش یواش اسباب اومدن تو فرشته مهربون و معصوممو به خونمون آماده کنیم.

خدا جون مواظبمونه،بابایی هم هست،منم هست،تو هم باش

میسی عسلم


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

فرشته . مامان امیراشکان
13 آذر 92 16:46
سلام عزیزم خوبی ؟ تبریک میگم بهتون . خداروشکر که 32 هفته گذشت انشالا که باقی راه رو هم بسلامتی بگذرونی و پسر خوشگلت رو بسلامتی بغل کنی . بی صبرانه منتظرم تا عکس نانازی رو ببینم .
مامان رخساره
پاسخ
ممنونم فرشته جوووون که اومدی و بهمون سر زدی از طرف من امیر اشکان نازو ببوس. خوشحال شدم
مامان پسته
15 آذر 92 12:22
ای جانم این چند هفته هم به سلامتی میگذره
مامان رخساره
پاسخ
مرسی عزیزم ایشاله برای شما هم به سلامتی بگذره راستی چقد کم پیدا شدی خانوم؟
صبا
16 آذر 92 17:29
واییییی سلام رخساره جونم چه زود گذشت این هفته هااا البته برامن میدونم برا خودت سخت و البته شیرین بود! الهی که این هفته های باقیمونده رو هم به سلامت بگذرونی خیلی ناراحت شدم گفتی انسولین میزنی ولی ایشالله با بغل کردن گل پسرت همه این خستگیهات از تنت درمیره همه وسایل گل پسری هم مبارکش باشه
مامان رخساره
پاسخ
مرسی خانومی،ایشاله که تو هم به زودی خبر خوب بهم بدی و این روزا رو تجربه کنی عزیزم.ولی خدایی صبا واسه منم خیلی زود گذشت توکل به خدا بقیش هم به سلامتی بگذره خوشحال شدم بهم سر زدی
میترا(مامان ایلیا)
21 آذر 92 17:57
سلام عزیزم.ایشالله این هفته های باقی مونده هم به خوبی سپری بشه و فرشته نازت بیاد بغلت.بوووس