28 هفتگی پسرم و دیابت بارداری
سلام به نفس مامانی و بابایی
عزیز دلم،قربونت بره مامانیباید خیلی مواظب خودت باشی
نگرانتم پسرم ونگرانیم داره تبدیل به استرس میشه
عزیزم رفتم جواب آزمایشم رو گرفتم و متاسفانه مامانی دیابت بارداری داره ، خیلیا این بیماری رو تو دوران بارداری میگبرن ولی چون ما سابقه خانوادگی داریم و بی بی جون هم دیابت داره،بیشتر به این خاطر نگرانم
به خدای مهربونمون سپردمت و ازش میخوام که صحیح و سالم بیای بغلم
واسه سلامتیت نذر کردم مامانی
دیروز مراسم تعزیه کودکان واسه حضرت علی اصغر(ع) بود با مادر جون و زن عمو رفتیم مسجد امام حسین و خرما پخش کردیم به خاطر اومدن تو، منم نذر کردم ایشاله که سالم بیای بغلم و با هم دیگه بریم مراسم و خرما پخش کنیم. ایشاله
مامان جونم خیلی دوست دارم و روز به روز وابستگیم بهت بیشتر میشه،بابایی هم بی صبرانه منتظر اومدت تو نازنینمه
راستی پنج شنبه با بابا جونی رفتیم و برات کمد سفارش دادیم ایشاله که بعدا ازشون خوشت بیاد. واسه اوایل ماه بعد هم میریم لباسهای کوچولوتو که الهی قربونشون برم و وسایل دیگه تو میخریم تا ایشاله بعدا به سلامتی برات استفاده کنیم عشقم و خونه رو واسه اومدنت آماده میکنیم
عزیز مامانی تکونات خیلی زیاد و محکم شده و هر دفعه که تکون میخوری دلم برات ضعف میره.خدا جونم مواظب پسر کوچولوم باش در حالیکه میدونم هستی