حرف دل مامانی با فرشته آسمونیش
سلام کوچولویه مامانی
دلم واسه حرف زدن باهات تنگ شده بود.خیلی دوست دارم مامانی
نمیدونم چی بگم فقط میخوام حرف بزنم منتظرم تا حرفایی که تو دلمه خودشون انگشتامو رو حروف کیبورد ببره و اونی رو که میخواد برات بنویسه
عزیزم میدونی چیه؟! همیشه با خودم میگفتم خب اگه بچه دار هم نشیم نشدیم مگه حالا ما چه گلی به سر پدر و مادرمون زدیم یا چه منفعتی داشتیم تا حالا که بچه من بخواد داشته باشه،یا اینکه بچه های این دور و زمونه از همون بچگیشون شروع میکنن به اذیت کردن پدر و مادرشون و خیلی کم پپش میاد که باعث سرافرازی پدر و مادرشون بشن...
ولی الان چند وقتی هست کلا نظرم در این مورد عوض شده،میدونی الان چی فک میکنم
الان با خودم میگم نه!!! رخساره اینجوری نگو، تو باید فرزندی تربیت کنی که نه تنها خودت و همسرت بهش افتخار کنید بلکه سرافرازی برای همه باشه
آره عزیزم میخوام که طوری تربیتت کنم که هیچ موقع از اینکه این همه تلاش کردم برای اومدن تو به این دنیا پشیمون نشم.میخوام تا آخر عمرم عاشقانه و با تمام وجودم در راه تربیت صحیح تو تلاش کنم.
میدونی چیه! آخه تلاش کردن واسه تربیت صحیح تو ،خودم رو هم به کمال میرسونه.زمانی من میتونم رو تو تاثیر بزارم که خودم هم همانگونه که میخوام تو باشی باشم.
پس عزیزکم مسیر سخت و پر پیچ و خمی رو در راه داریم ولی شیرینه چون هدفی والا پشتشه.
از خدای مهربونم میخوام که بهمون کمک کنه و شایستگی این نوع تربیت رو به من و پدرت بده تا بنده ای با ایمان برای خالقش و فرزندی صالح برای خودمون تربیت کنیم. آمین
پروردگارا همه ما را عاقبت بخیر بگردان
دخترم/ پسرم ، دوست دارم روزی که این مطلب رو در آینده میخونم به اون چیزی که میخواستم رسیده باشم و با تمام وجودم بهت افتخار کنم.
به امید روزی که سرافرازم کنی
و خوندن دویاره این متن برام با غرور همراه باشه
به امید اون روز...
راستی عزیزم بی صبرانه منتظر بدنیا اومدنت هستم نه برای خودم بیشتر شوقم به خاطر دادن تو،تو آعوش پدرته و دوست دارم این کار رو خودم انجام بدم.
عزیزم وقتی دنیا بیای خودت میفهمی ولی اینو از الان بهت میگم پدری مهربون و عاشق منتظرته
و من دوست دارم بهترین هدیه زندگیش رو صحیح و سالم بدم تو بغلش
مواظب خودت باش یعنی میدونم که خدای مهربونمون مواظبت هست تا اون روز
دوستون دارم هم تو رو هم بابایی رو
عاشقانه دوستت داریم